2024/10(October)/6
يكشنبه، ۱۵ مهر ۱۴۰۳

شهید صادق علی روشنی

متأهل (3 پسر و 2 دختر)
زندگینامه

صادق علی در مهر ماه سال 1341 دیده به جهان گشود. زمان طفولیت را در دامان مادر و مادربزرگ خود گذارند و صادق از همان کودکی فرزند مهربان ، ساکت، آرام، بسیار فعال و دلسوز بود در سن شش سالگی مشغول تحصیل در مدرسه ابتدایی روستای یساقی شد و همزمان با عموی خود در کار کشاورزی بود با توجه به اینکه هنوز کودکی بیش نبود سخت همکاری می نمود و از کارکردن خسته نمی شد به سن نو جوانی که رسید تقریبا کار کشاورزی پدرش را به عهده گرفت و سخت در این فکر بود که به هر شکلی که شده وضع زندگی خانواده اش را رونق دهد و پس از چند سال فعالیت زمانیکه کلاس دوم دبیرستان را به پایان رساند، به تهران رفت و مدت چندماهی مشغول کار شد ولی این کار با روحیه او سازگاری نداشت و به محل خود بازگشت و در سال 1359 در ژاندارمری آن زمان ثبت نام نمود و به خدمت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی درآمد. بعد از طی دوره ی آموزشی در مرزن آباد به مهاباد اعزام گشت که آن زمان بوسیله اشرار، آن منطقه نا امن بود صادق آنجا خدمت می کرد و او حقوقی که دریافت می کرد بخش اعظم آنرا جهت کمک به خانواده در اختیار مادرش می گذاشت و از این بابت بسیار خوشحال بود که توانسته است حداقل زندگی خانواده را فراهم نماید وقتی که به مرخصی می آمد با چهره ای بشاش و گشاده که حاکی از اعلام رضایت قلبیش بود وارد خانه می شد از ناراحتی عظیمی که دائما او را رنج می داد آزاد شده بود در این مدت ضمن اینکه کمک شایانی به خانواده می کرد مقداری هم به عنوان پس انداز در اختیار عمویش قرار می داد و با همین پس انداز بعد از دو سال یک قطعه زمین مسکونی خریداری نمودپس از مدتی تصمیم به ازدواج گرفت و از محل فروش قطعه زمین یاد شده مخارج ازدواجش را تامین نمود و در سال 1362 مراسم عقد و ازدواج انجام گرفت و حاصل این وصلت 5 فرزند ، 2 دختر و 3 پسر بودو در سال 1363 از منطقه مهاباد به آبادان اعزام شد .در اردیبهشت سال 64 در منطقه خسروآباد آبادان با اصابت خمپاره به سنگرش که منجر به شهید شدن دوتن از همسنگرانش و مجروح شدن چهارتن دیگر که خود ایشان به شدت مجروح شده و بیشتر اعضای بدنش در اثر حرارت انفجارخمپاره سوخته بود به بیمارستان اهواز و سپس به بیمارستان مشهد مقدس اعزام گشت و مدت 15 روز در آنجا بستری و تعدادی از ترکشها را با جراحی از بدنش خارج نمودند وتعدادی ترکش هم به علت قرار گرفتن در نقطه حساس در بدنش باقی ماند و به عنوان یادگار جنگ با خود به آرامگاه با صفای خود برد شهید صادق علی بعد از 6 سال که در منطقه جنگی افتخار حضور پیدا کرد بود به گرگان منتقل گردید تااینکه در مورخه 19 مرداد 1376 ساعت 10:20 شب به دست سربازی به علت سهل انگاری به لقای حق پیوست . یادش گرامی باد.
شهید صادقعلی از نظر اخلاقی بسیار مؤدب و صبور و در مقابل ناملایمات با استقامت چون کوه استوار بود و هیچ چیز او را نسبت به ادای وظیفه و خدمت به جامعه دلسرد نمی کرد.
و با توجه به همه مشکلاتی که بر او تحمیل، و در سخت ترین شرایط اقتصادی بسر می برد ولی هرگز زبان به اعتراض نمی گشود. تمامی مشکلات را به تنهایی تحمل می کرد و حتی در این وضعیت بد اقتصادی او باز از کمک کردن به پدر و مادر و برادران و خواهران دریغ نمی کرد و با اندک پس انداز اقدام به خرید ، یک قطعه زمین مسکونی بطور اقساط و پس از آن شروع به ساخت خانه اش نمود و دراین راستا حتی همسر باوفایش بطوریکه خود شهیدمتوجه نشود کارگری در مزرعه های مردم می کرد تا شاید کمکی به زندگیش نماید. شهید صادقعلی به همسایه ها بسیار احترام می گذاشت و با همه مردم مؤدبانه برخورد می کرد. که خود مردم عزیز این محل این امر را تایید می کنند. خانوادش و فرزندانش را بسیار دوست می داشت و در کارهای خانه به همسر مهربانش کمک می کرد به طوری که بعضی اوقات همه کارهای خانه را شخصا انجام می داد . شهید صادقعلی فردی شجاع و بی باک بود و ابداً به کسی باج نمی داد و نسبت به تملق گویی و چابلوسی بیزار و از چاپلوسان متنفر بود هیچگاه خودش را نسبت به انقلاب طلبکار نمی دانست نسبت به انقلاب بسیار دلسوز و کسانیکه احیاناً دزدی و دغلکاری می کردند خیلی او را ناراحت می کرد شهید صادقعلی مدت هفده سال از عمر عزیزش را در راه خدمت به جامعه در نیروی انتظامی بسربرد
روحش شاد
والسلام

به نقل از خانواده شهید