2024/10(October)/6
يكشنبه، ۱۵ مهر ۱۴۰۳

شهید عبداللّه رضاپور

زندگینامه

عبدالله رضاپور فرزند اسماعیل به شماره شناسنامه یک متولد 1344/6/20 صادره از کردکوی در زادگاهش، روستای یساقی از یک خانواده مذهبی متولد شد و کودکی خود را در همان روستا گذراند تا به سن هفت سالگی و شروع تحصیل رسید. ابتدائی خودرا در مدرسه ابتدائی شهید اسدی عرب میگذراند تا اینکه در سال 1357 واوایل انقلاب اسلامی ایران او به همراه خانواده اش به شهرستان گرگان نقل مکان نمودوبرای ادامه تحصیل در دوره راهنمائی به مدرسه سردار جنگل (رامین سابق) رفت ووی علاوه بر تحصیل به پدر خود که شغلش گچ کاری بود کمک می کرد .عبدالله رضاپور در عرصه های مذهبی علی الخصوص در پایگاه بسیج امام حسین (ع) واقع درمحله طهماسبی گرگان فعالیت چشمگیر داشت .عبدالله رضا پور جوان خوش فکر وآرام وخنده رو واخلاق بسیار پسندیده ای داشت او از همان زمان که خود را شناخت اهل مسجد وعبادت بود وهیچ وقت نمازش را ترک نمی کرد واول وقت می خواند.همچنین او روزه گرفتن را قبل از به سن تکلیف رسیدن شروع کرده بود وحتی هنگام کار کردن روزه دار بود .وهمیشه همه خانواده ودوستان را به نمازوروزه تشویق می کرد .با شروع شدن جنگ تحمیلی عراق با ایران بر حسب انجام وظیفه دینی وبه عنوان یک بسیجی در سال 1362 مدرسه را رها کرد و به جبهه حق علیه باطل رفت در مرحله اول منطقه جنوب، پایگاه شهید بیگلو به مدت سه ماه برای دفاع از اسلام ومملکت اعزام شد پس از اتمام ماموریت مجددا در تاریخ 1363/11/18 بعد از چند هفته به منطقه غرب کشور منطقه دهلران مراجعه وبرای خط مقدم جبهه اعزام شد و همان زمان در تاریخ 1362/12/5 دز عملیات والفجر 6 به درجه رفیع شهادت نائل گردید که حدود 12 سال مفقود الجسد بود و بعد از سال ها مفقودی پیکر مطهر آن شهید کشف و به میهن اسلامی بازگشت و در گلزارشهدای گرگان امام زاده عبدالله گرگان در مورخه 1374/5/7 تشییع شد.

بی شک این روحیه ودلاوری کم نظیر ،ساخته پدران ومادرانی است که سرمشق گرفتن از امام علی (ع) وحضرت زهرا (س) ،انسانهایی را تربیت نمود که در اوج شور ونشاط نوجوانی وجوانی کمر در نابودی نابودی ظالمان بسته وبا الگو گرفتن از قاسم ها وعلی اکبر ها به یاری رهبر زمان زمان خویش پرداخته ودفتر مشق عشق خودرا در جبهه های نبرد پر نمودند.

وصیت نامه

با سلام درود به آن کسی ک ملت مسلمان ایران در انتظارش نشستند آن صاحب علم وجهان مهدی (عج) صاحب الزمان

سلام ودرود به رهبرم خمینی آن نور آفتاب آن که نورش در ایران وبلاد جهان تابید وهمه جا را نورانی کرد.درود سلام به مادران داغ دیده مادرانی که چندین سال برای فرزند خودشان زحمت کشیده اند.ورنج بسیار بردند ودرود سلام به شما ملت حزب الله وهمیشه در صحنه ملتی که هرگز سختی را هیچ وقت در وجود خود احساس نمی کنید.

اینجانب عبدالله رضا پور فرزند اسماعیل متولد 1344 که در روستای یساقی از مادر به نام فاطمه متولد شدم مادری که شب وروز برای من بی خوابی کشیده است ومرا تا به این سن رسانید ودر راه اسلام هدیه نموده است اینجانب درسن هفت سالگی مدرسه رفتم ومشغول تحصیل شدم وتا سال اول راهنمایی در روستای خود یساقی تحصیل کردم سپس با خانواده به گرگان رفتیم وسال دوم راهنمایی در مدرسه راهنمایی سردار جنگل با موفقیت به پایان رسانیدم.وسال سوم راهنمایی به مدت دوهفته به مدرسه رفته بودم که در وجود خود احساس کردم که می توانم به جبهه بروم وبرای نجات اسلام عزیز انجام وظیفه کنم ویک بار در جبهه جنوب بودم وبار دوم معلوم نیست به کدام منطقه اعزام شوم از اینکه من مدرسه را رها کردم وبه سوی جبهه شتافتم تنها به این منظور بوده که امروز اسلام عزیز وگرامی در خطر است .امروز دین محمد (ص) در خطر است امروز دشمنان قرآن می خواهند اسلام را از بین ببرند امروز می خواهند اسلام را از دست ما مسلمانان بگیرند ویک کشور غیر اسلامی تبدیل کنند از صدر اسلام تا هم اکنون کافران می خواهند اسلام را از مسلمان بگیرند .هزاران هزار نفر از بهترین افراد ما را به شهادت رساندند حضرت علی (ع)هنگام نماز بر فرق مبارک او شمشیر زدند واورا هنگام نماز به شهادت رساندن سر امام حسین (ع) را از بدنش جدا کردند .علی اکبرها وعلی اصغرهای مارا به شهادت رساندند اما هیچ یک از امامان ما از اسلام عزیز دست نکشیده اند وشهادت را پذیرفته اند وذلت وخاری را نپذیرفته اند.وشهادت در راه اسلام ر افتخار برای خود احساس کردند وماکه خودمان را مسلمان وپیرو امامان می دانیم باید راه این برزگواران را ادامه داده وبرای اسلام عزیز جهاد کنیم .که حیات اسلام در گرو جهاد مسلمین است واگر خدای نخواسته ما نخواهیم جهاد را که یک دستور اسلامی است انجام دهیم . نمتوانیم خود را مسلمان دانسته وادعای پیروی از خداوامامان وپیغمبران بکنیم ما شعار جنگ جنگ تا پیروزی را سر دادیم ودر دنبال آن باید عملا این شعار را به اثبات برسانیم که اگر شعار بدهیم ولی عمل نکینم این خودش گناه است همچنان که قرآن در سوره صف می فرماید که چرا چیزی را می گویید که عمل نمی کنید این جنگ ، جنگ اسلام و کفر است و میدانیم که هم اکنون اسلام در خطر است وتمام دنیا برای نابودی اسلام تجهیز شده اند .آنان علیه اسلامی به جنگ برخواستند که با خون های فراوان رشد کرده است .عزیزان زیادی در این راه شهید شده اند .این اسلام را باید حفظ کرد که غفلت در این امر باعث هدر رفتن خون شهیدان می شود وهر کس در این امر سستی کند گناهکار است وپیش خداوند باید جوابگو باشد ومن هم برای این منظور به جنگ وجبهه رفتم چرا که یک مسلمانم وباید از دینم وانقلابم وامامم دفاع کنم که حیات اسلام است .ودر آخر سخنانم این است که مبلغ چندی پول دارم مبلغ 5000هزار ریال پول به دایی م رضا دادم ومبلغ 4000هزار ریال در بانک دارم آنها را گرفته وهمانطور که در یکی دیگر از وصیت نامه عرض کردم .در عزا داری من خرج کنید پدر ومادرم تنها خواهش از شما دارم این است که از دولت جمهوری اسلامی ایران هیچ چیز طلب نکنید برای اینکه مشکلات دولت هم اکنون زیاد است .

مادرم پدرم داییهایم و عمو هایم وبستگانم تنها خواهش از شما دارم این است هرگز امام امت خمینی بت شکن را تنها نگذارید وادامه دهنده راه شهدای اسلام باشید

ومرا در روشن آباد در کنار دیگر شهیدان اسلام وقرآن دفن کنید وشما را به خون دیگر شهیدان قسم می دهم که هرگز برای من گریه نکنید اگر گریه می کنید برای امام حسین گریه کنند.

برای همیشه از همه شما خدا حافظی می کنیم و السلام علیکم 1362/11/30 (تاریخ نوشتن وصیتنامه، مرحله دوم جبهه، قبل از عملیات)

مکن گریه تو ای مادر سفر در کربلا دارم
کنار قبر شش گوشه اباعبدالله الحسین دارم

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
بار الها هر چه زودتر .... پیروزی را نسیب رزمندگان اسلام بگردان
پروردگار شهدای ما را با شهدای کربلا مشهور بدار
خداوندا پرچم توحید را در تمام بلاد ها سر فراز بگردان
خدایا مادر وپدر مارا ازما راضی وخشنود بگردان
پروردگارا آنچه گناه کردیم از گناهای ما بگذار وقلم عفو برروی آن بکش