2024/9(September)/9
دوشنبه، ۱۹ شهريور ۱۴۰۳

شهید عبداللّه حیدرپور

زندگینامه

شهید درتاریخ 20 خرداد 1343 در روستای یساقی از توابع کردکوی در خانواده ای بسیار مستضعف و مذهبی به دنیا آمد. در دوران کودکی بیماری سختی به سراغش آمد که در اثر فقر مادی بسیار، پدرش به همراه مادر ایشان، او را با اسب، جهت درمان به گرگان برده بودند.

پدر و مادرش کنار زمین های کشاورزی مردم، بچه هایش را بزرگ کرد. زمین کشاورزی شورزاری داشتند که هرسال حداقل دو یا سه مرحله کشت میکردند تا نهال سبز شود. رفته رفته بچه هایشان بزرگ شدند و کمک حال پدرشان. شهید همراه پدرش برای شخم زدن با پنج شاخ، روی اسب، هدایت اسب را داخل کشت پنبه ی زمین های مردم مشغول بود. با همان وضع هم تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به پایان رساند.

با توجه به اینکه برادر بزرگشان در سال 1359 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردکوی شده بود و مسئولیت معاونت پرسنلی (نیروی انسانی) را عهده دار بود؛ شهید در اوایل سال 1361 به عضویت نیروی ویژه بسیج سپاه کردکوی در آمد. بعد از مدت کوتاهی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. در عملیات رمضان شرکت کرد، بعد از سه ماه خدمت در منطقه جنگی جنوب، جهت ادامه خدمت به سپاه کردکوی برگشت. هنوز مدتی نگذشته بود، مجددا از طرف واحد بسیج به واحد پرسنلی سپاه جهت اعزام معرفی شد. از آنجایی که مسئول اعزام واحد پرسنلی سپاه، برادر بزرگش بود جهت اعزام ممانعت نکرد. مجددا به منطقه جنوب برای بار دوم اعزام شد. در سه مرحله عملیات محرم به عنوان مسئول دسته، رزمی پیاده در منطقه دهلران - موسیان با بعثی های جنایتکار عراق، شجاعانه جنگید. در مرحله نهایی عملیات، در حال پیشروی و پاکسازی منطقه درروز 16 آبان 1361 در اثر تیر مستقیم تیربار دشمن از ناحیه مچ دست راست و قلب به درجه رفیع شهادت نائل گشت و به خیل کاروان شهدا و سالار شهیدان، آقا اباعبدالله الحسین (ع) پیوست.

روحش شاد

 

زندگینامه به نقل از برادر شهید (حاج علی حیدرپور)

وصیت نامه

«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتابن احیاء عندر بهم یرزقون» سوره ال عمران آیه 169

هرگز گمان مبرید آنهاکه در راه خدا کشته شده اند مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.

درود به رهبر کبیر ما ، سلام بر تمامی شهیدان انقلاب اسلامی ایران و شهیدان روستای یساقی ما، درود فراوان به رزمندگان اسلام ، اگر من شهید شده ام مرا به روشن آباد یساقی دفن نماید. و پیش شهید مظلوم علی میاندره بگذارید به مادرم بگویید اگر من شهید شده ام برای من گریه نکند اگر گریه کنند دل دشمن شاد می شود و باعث می شود که انقلاب ما شکست بخورد مادرجان از شما می خواهم زینب گونه زندگی کنید و از خانواده ام می خواهم که برای من گریه نکنند برای حضرت علی اکبر ،حضرت علی اصغر وبرای حضرت قاسم گریه کنید خدا را شکر می کنم که قدری مهلت داد تا اسلام واقعی را بشناسم و با جهل ازدنیا نروم انقلاب اسلامی موجب شد تا من از لاک خود بیرون آیم و به اطرافم بنگرم و به زندگی از دیدگاه دیگری نگاه کنم آری امام کاری بس عظیم انجام داد و موجب گردید که من از خواب بیدارشوم و انسانیت را دوباره یاد آورد .قلبم روشن است که اسلام پیروز می شود و باید پیروز بشود .پس در راه پیروزی کوشش کنید در این موقعیت حساس شور حسینی بار دیگر در ایران ایجاد شد و نشان داد که در ایران حسین ها هستند و تا حکومت الله را در سراسر جهان برقرار نسازند به پیکار علیه کفر ادامه می دهند آری به میدان قدم نهاده ایم و با ایمان کامل پیکار می کنیم چون اگردراین میدان کشته شوم به مقام والا دست یافته و راه حسین (ع)را رفته ام و اگر زنده مانده ام ، شاهد پیروزی بزرگی که همان پیروزی مسلمین برکفراست خواهم بود من با کمال میل به این جبهه مقدس که برای پیروزی اسلام است می روم و چون ما به خودمان تعلق نداریم یعنی خلق نشده ایم راحت طلب باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم دنیا ارزش ندارد ما خلق شده ایم تا آزمایش شویم و اساساً این جهان آزمایشی بیش نیست و زندگی جاوید درآن جهان است.درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج به خون دارد امام مان هل من ناصر ینصرونی صدا می زند بر ملت مسلمان ایران واجب است که براین پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کنند امیدوارم این انقلاب زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی) عج)باشدفراموش نکنید دنیا به آخر می رسد سعی کنید به دنیا دل نبندید و خود را محیای سفر آخرت کنید فراموش نکنیدامام زمان شما حضرت مهدی(عج) است لحظه ای از دعا برای سلامتی و ظهور ایشان غفلت نکنید.اگر من به دیدار امام شرف یاب نشدم ای پدرم و ای همرزمانم از طرف من بدست بوسی ایشان بروید. وای پدرم یادت نرود که هرشب دو رکعت نماز برای امام و دورکعت برای ظهور امام زمان (عج)بخوان .امام فرموده است : چشم امید من به شما جوانان است ما نیز او را تنها نخواهیم گذاشت و یار و یاور او خواهیم بود به همه شما وصیت می کنم که به دوستان و آشنایان تبریک بگویید به آنها بگویید جان او هدیه ای برای امام امت خمینی بت شکن و راه خداست و بگویید فقط برای خداوند متعال و برای دین به جهاد رفته ام و شربت شهادت نوشیدم. شهادت سعادتی است که نصیب هر کس نمی شود به هرحال پایان راه همه ما شهادت است امروز حسین زمان تنهاست امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان کفر و ابر قدرت های پست بی یاور است امروز کربلای انقلابمان خون می خواهد ومن می روم تا به یزید و یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین آرزوی ماست از شهادت مرا باکی نیست شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می کشد شما را به خدا قسم می دهم که از راه امام خارج نشوید و پای امام را محکم بگیرید و ازامام و راه امام دور نشوید پدرم :درود که عبدالله فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربان گاه فرستادی . وصیتم به پدر وخواهرم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند وعزا نگریند من شب دامادیم است و خوب می دانید قلب و روحم همیشه پیش معبودم بود.

برادر عزیزم: راه خدا بهترین و برترین راه هاست پوینده و کوشنده در این راه باشید برادر عزیزم هوشیار باشید و غیر از اسلام و قرآن به چیز دیگری فکر نکنید . ای خواهر عزیزم زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه راه شهیدان ادامه دهید . مادر عزیزم: کوه باش و چون کوه استقامت کن که لحظه ای از نام و یاد خدا غافل نباش و در راه دین بکوش که هرچه بکوشی باز کم است برادر علی جان اسلحه ام را زمین نگذار و راهم را ادامه دهید و اطمینان دارم ادامه خواهید داد . مادر جان گریه نکنید بخندید و خوش حال باش و زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته و جان باخته ام و از برادران انجمن اسلامی که در دعا های کمیل به یاد شهیدان هستند به یاد من هم باشند و از ملت حزب الله روستای یساقی می خواهم که در شب جمعه دعا کمیل شرکت کنند و فرموده امام این دشمنان از جمع می ترسند. از برادران هسته مقاومت می خواهم که این نگهبانی که می دهید به یاد خدا باشید چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بندانند که کور کورانه به این راه نرفته ام و دستانم راه بیرون بگذارید تا راحت طلبان و دنیا پرستان ببینند که چیزی با خود به آن دنیا نبردم مشت هایم گره کنید تا کفار بدانند که جسم بی جانم نخواهد گذاشت آرامش بخود ببینند . مادرمن کودکانت را مواظب باش همچون گرد چشمانت تا نگیرد چهره معصومشان گرد ذلت . روزگاری ا گرپرسند از احوال عبدالله گوی با لبهای خندان در راه ایمان کشته شد. دیگر عرضی ندارم جز سلامتی امام امت خمینی بت شکن خداحافظ مادر عزیزم خداحافظ پدر عزیزم خداحافظ برادرانم علی محمد قربان رضا خداحافظ خواهر عزیزم و تمامی خانواده خودم.
 

والسلام